سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دشمن ترینِ کسانْ نزد خدا، دشمنِ کینه توزِ ستیزه گر است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :1
کل بازدید :25318
تعداد کل یاداشته ها : 33
103/9/12
6:59 ع


تنها با شهرت نیست که میتوان جاودانه شد
این است راز جاودانگی

آیا تا به حال وقتی به پارک رفته ای؛ تو زمین بازی
 به بچه هایی که سوار چرخ و فلک هستند نگاه کرده ای؟


یا زمانی که قطرات بارون به زمین برخورد میکنند به صدای اون گوش داده ای ؟

آیا زیبایی بالهای یک پروانه زمانی که به هر طرف پرواز میکند را دیده ای ؟

وقت غروب در آسمانی نیمه ابری؛ آیا انعکاس رنگ خورشید را در ابرها نظاره گر بوده ای ؟

وقتی از دوستی میپرسی حالت چطور است؛ آیا صبر میکنی تا پاسخی دریافت کنی؟

آیا تا بحال به کودک خود گفته ای؛ "فردا این کار را خواهیم کرد"
و آنچنان شتابان بوده ای؛ که نتوانی غم او را در چشمانش ببینی؟


آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.

آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله به پایان می رسانید،
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.

زندگی که یک مسابقه دو نیست!
کمی آرام گیرید ...

به موسیقی زندگی گوش بسپارید،
پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.

من باور دارم که... همیشه باید کسانى که
صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم
زیرا ممکن است آخرین بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم
 

من باور دارم که :
دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است


  
  


LIFE MATH
ریاضیات زندگی

Smart man + Smart woman = Romance
مرد باهوش + زن باهوش = عشقولانه

Smart man + Dumb woman = Affair
مرد باهوش + زن خنگ = روابط نامشروع

Dumb man + Smart woman = Marriage
مرد خنگ + زن باهوش = ازدواج

Dumb man + Dumb woman = Pregnancy
مرد خنگ + زن خنگ = حاملگی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


  
  

ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد
دل رمیــده ما انیـــس و مونــس شــد

      
نگارمن که به مکتب نرفت وخط ننوشت
بغمـزه مسئـله آمــوز صـد مُـدرّس شـد

ببــوی او دل بیـمار عاشقــان چـو صبــا
فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد

 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

محمد امین(ص) به مرز چهل سالگی رسیده بود. او هر ساله اوقاتی از سه ماه رجب و شعبان و رمضان را در غار حرا (کوهى در شمال مکه) به عبادت پروردگارش می گذرانید ... آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود که محمد در غار حرا مشغول راز و نیاز با خالق محبوب بود، حس غریبی او را به خود فرا می خواند، حالتی وصف ناشدنی، ترس و ابهام از یک سو و شعف و سبکبالی از سوی دیگر، ناگهان دگرگونی ای مرموز در فضای پیرامون خویش احساس کرد گویی حرا شبی آسمانی را در پیش داشت و او در برابر پروردگار بزرگش برای پذیرش وحی به‌ تدریج آماده می‌شد و مهمتر اینکه در عالم واقع روح الامین، جبرئل بزرگ، فرشته وحی مامور شده بود تا آیاتی از قرآن را بر او بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد ...

در اینحال صدای خجسته و با صلابتی را شنید که او را امر به خواندن می کرد: اقرأ (بخوان) ! دانست که فرشته وحی به او فرمان خواندن داده ولی محمد با لرزه ای آشکار در صدا، بیان داشت خواندن نمی‌دانم. اما بار دیگر همان عبارت را شنید: اقرأ (بخوان) ! فرمود: "من امی و درس ناخوانده‌ام" و برای سومین مرتبه باز شنید: اقرأ (بخوان). و محمد(ص) دریافت که این بار می‌تواند بخواند و آیات خداوند را با او زمزمه کرد :


اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
بخوان به نام پروردگارت که آفرید

خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ
او که انسان را از خون بسته آفرید

اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ
بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است

الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ
همان خدایی که به وسیله قلم آموخت

عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ
آنچه را که انسان نمیدانست بتدریج به او آموخت

 


  
  

 


دردهای اساسی ما ایرانیان به روایت صادق هدایت

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


صادق هدایت که از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود، در کتاب بوف کور خود می نویسد :

در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند، این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد! و اینک؛ سی و هفت درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!

1.
 اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.

2.
 اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.

3.
 با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.

4.
 به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.

 5. 
بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.

 6.
 در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.

 7. 
کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.

 8. 
غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.

 9. 
بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.

 10. 
از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.

 11.
 عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.

 12.
 دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.

 13.
 همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.

 14.
 غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند، ولی ما شاعر !

 15.
 زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.

 16. 
زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.

 17. 
هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.

 18. 
غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.

 19. 
مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.

 20. 
غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.

 21.
 در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.

 22. 
فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.

 23. 
برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن آخر کار استخاره می کنیم.

 24. 
همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.

 25. 
به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.

 26. 
چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.

 27. 
به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.

 28. 
وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.

 29. 
در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به آنها احترام بگذارند.

 30.
 اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.

 31.
 اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.

 32.
 تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.

 33. 
غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.

 34.
 اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.

 35. 
وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.

 36. 
قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.

 37. شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.


  
  


روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود.
علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم.
جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی.
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟
بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.



  
  
   1   2      >